۞ دعای فرج :
إِلٰهِى عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكىٰ ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِى الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ . يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ ، يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيانِى فَإِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُرانِى فَإِنَّكُما ناصِرانِ . يَا مَوْلانا يَا صاحِبَ الزَّمانِ ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى ، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ.

موقعیت شما : صفحه اصلی » اخبار فرهنگی » سایر اخبار
  • شناسه : 1572
  • 07 تیر 1401 - 12:45
  • 599 بازدید
هفتم تیر ماه سالروز شهادت شهید دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یاران صدیق انقلاب و رهبری تسلیت باد
هفتم تیر ماه سالروز شهادت شهید دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یاران صدیق انقلاب و رهبری تسلیت باد

هفتم تیر ماه سالروز شهادت شهید دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یاران صدیق انقلاب و رهبری تسلیت باد

شهادت آیت الله بهشتی، ملت ما را زنده کرد و این است معنای سخن امام که فرمود: «بهشتی، یک ملت بود».

 سال شمار زندگی شهید بهشتی

مهیا زاهدین لباف

۲ آبان ۱۳۰۷  

تولد در محله لُنبان اصفهان در خانواده ای روحانی.

 

۱۳۱۱

 

آغاز تحصیل در چهار سالگی.

 

۱۳۱۷

 

تحصیل در دبیرستان سعدی اصفهان).

 

۱۳۲۱

 

ترک تحصیل در دوره دبیرستان سال سوم) و آغاز تحصیل علوم حوزوی در مدرسه صدر اصفهان).

 

شهریور ۱۳۲۵

 

مهاجرت به قم، اقامت در مدرسه حجتیه و بهره از محضر استادانی چون آیت الله داماد و آ یت الله اردکانی.

 

فروردین ۱۳۲۶

 

شروع درس خارج در محضر امام خمینی، آیت الله حجت و آیت الله بروجردی قم).

 

رمضان ۱۳۲۶

 

آغاز سفرهای تبلیغی به دورترین روستاها، به سفارش آیت الله بروجردی.

 

۱۳۲۹

 

شرکت در آزمون دیپلم ادبی و امتحان ورودی دانشکده معقول و منقول الهیات و معارف اسلامی) دانشگاه تهران.

 

۱۳۳۰

 

رفتن به تهران و آموختن زبان انگلیسی به صورت فشرده).

 

۲۹/۴/۱۳۳۰

 

حضور در ستاد اعتصاب تلگراف خانه اصفهان علیه صحبت های قوام و سخنرانی که به احضار شهربانی انجامید.

 

۱۳۳۳

 

تأسیس دبیرستان دین و دانش قم.

 

۱۳۴۲

 

منع اقامت در قم به دستور ساواک و مهاجرت به تهران، عضویت در شورای روحانیت و فقاهت هیئت های مؤتلفه اسلامی به سفارش امام به همراه آقایان مرتضی مطهری، محی الدین انواری و مهدی مولایی.

 

۱۳۴۳

 

منتظر خدمت شدن از آموزش و پرورش، بر اثر فشارهای ساواک.

 

فروردین ۱۳۴۴

 

رفتن به آلمان و پیشنهاد مراجع تقلید.

 

تابستان ۱۳۴۸

 

سفر به عراق و دیدار و گفت وگو با امام خمینی، آیت الله خویی، آیت الله شهید سید محمدباقر صدر و آیت الله حکیم.

 

۱۳۴۸

 

سفر به کشورهای سوریه، لبنان و ترکیه و بازدید از فعالیت های اسلامی و تجدید عهد با امام موسی صدر.

 

۱۳۴۹

 

بازگشت به ایران و ممنوعیت خروج از کشور به دستور ساواک.

 

۱۸/۱۲/۱۳۴۹

 

اشتغال دوباره در آموزش و پرورش، به عنوان کارشناس ارشد کتاب های علوم دینی در سازمان کتاب های درسی ایران.

 

۱۳۵۳

 

دفاع از پایان نامه دکترا و تصویب آن توسط هیئت داوران با درجه بسیار خوب.

 

۱۳۵۴

 

دستگیری و بازداشت چند روزه در کمیته ضد خراب کاری بر اساس گزارش های ساواک از سخنرانی ها.

 

فروردین ۱۳۵۷

 

پی ریزی جامعه روحانیت مبارز همراه با آیت الله شهید مرتضی مطهری، محمد مفتح، امامی کاشانی، ملکی، موسوی اردبیلی و….

 

آبان ۱۳۵۷

 

سفر به پاریس برای مذاکره و هماهنگی با امام خمینی و صدور فرمان امام خمینی رحمه الله برای تشکیل شورای انقلاب.

 

۲۹/۱۱/۱۳۵۷

 

اعلام موجودیت حزب جمهوری اسلامی به همراه آقایان آیت الله موسوی اردبیلی، آیت الله خامنه ای، شهید باهنر، آیت الله رفسنجانی.

 

۳۰/۴/۱۳۵۸

 

شرکت در ائتلاف بزرگ احزاب و سازمان ها برای نمایندگی مجلس خبرگان.

 

۱۳۵۸

 

آغاز فعالیت مجلس خبرگان قانون اساسی.

 

۱۳۵۸

 

اعلام نتایج قطعی مجلس خبرگان و کسب ۶۰ درصد آراء مأخوذه از حوزه انتخابیه تهران.

 

۴/۱۲/۱۳۵۸

 

حکم امام به آیت الله شهید بهشتی مبنی بر مسئولیت دیوان عالی کشور.

 

آذر ۱۳۵۹

 

تعیین در هیئت سه نفره منتخب امام درباره اصلاحات ارضی و واگذاری زمین.

 

۱۷/۳/۱۳۶۰

 

دیدار از جبهه های جنوب و شرکت در سمینار جنگ و جهاد و سخنرانی در اهواز.

 

۲/۴/۱۳۶۰

 

تشکیل شورای موقت ریاست جمهوری متشکل از شهید محمدعلی رجایی، نخست وزیر و شهید بهشتی و رئیس دیوان عالی کشور و آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شورای اسلامی.

 

۷/۴/۱۳۶۰

 

انفجار بمب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیت الله سید محمد حسینی بهشتی به همراه ۷۲ تن از یاران امام و انقلاب.۱

 

۱٫ غلامعلی رجایی، سیره شهید دکتر بهشتی، صص ۶۷۷ ـ ۶۷۹٫

 شهید بهشتی و ولایت فقیه

یک روز پس از سوء قصد به جان آیت الله خامنه ای در ششم تیر سال ۱۳۶۰، در ساعت بیست و سی دقیقه شامگاه روز یکشنبه، هفتم تیر ۱۳۶۰، جلسه ای در سالن اجتماعات دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، واقع در سرچشمه تهران برگزار شد. نمایندگان مجلس و برخی اعضای هیئت دولت در جلسه حاضر بودند و درباره تورم بحث می شد. برخی از اعضا خواستند درباره انتخابات ریاست جمهوری نیز صحبت شود. شهید بهشتی سخنانش را با این عنوان آغاز کرد: «ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برای ما مهره سازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند…. » این آخرین کلماتی بود که از لبان حق گوی ایشان شنیده شد. ناگهان انفجاری مهیب روی داد و در کمتر از ثانیه ای، از سالن اجتماعات حزب جمهوری اسلامی جز تلی از خاک چیزی نماند. فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران در تهران و شهادت مظلومانه هفتاد و دو تن از برجستگان و نیروهای شایسته و کارآمد انقلاب و در رأس آنها دکتر شهید بهشتی، با توطئه سازمان منافقین، واکنش استکبار جهانی و عوامل داخلی آنها در قبال برکناری بنی صدر خائن و حذف ضد انقلاب از صحنه سیاسی کشور با تدبیر مسئولان نظام اسلامی بود.

با شهادت این یاران والامقام انقلاب، سیر انقلاب اسلامی بر مبنای اسلام و ولایت و فقاهت، قوت و بالندگی یافت و توطئه های منافقان و نقشه های التقاطی و انحرافی آنان را رسوا ساخت. اگر حیات و شهادت فرزانگانی چون شهید بهشتی نبود، شاید سرنوشت انقلاب به گونه ای دیگر رقم می خورد. امام خمینی رحمه الله، با کمال شهامت و شجاعت، به سرعت پس از حادثه فرمود: «گرفتن این شهیدان از ملت، ملت را عقب نمی نشاند؛ صف ها فشرده تر می شود، مشت ها گرهش محکم تر می شود. شما نمی توانید با ترور بعضی شخصیت ها، با بمب گذاشتن در بعضی جاها، هر جا که باشد، نمی توانید این ملت را از صحنه خارج کنید. این ملت در سرتاسر کشور، الان در صحنه است…».

امام با این سخنان حماسی از دل برآمده، روحیه دیگری به ملت بخشید و با سرانگشت تدبیر خود، نگذاشت کشور حتی یک روز، دچار بحران شود. بی شک، ولایت فقیه برای ملت ما راز عزت، عظمت و استقلال بوده است.

سلام و درود خدا بر شهید مظلوم، بهشتی که فرمود: «ما معتقدان سرسخت به ولایت فقیه و امامت قاطع رهبر عالی قدرمان هستیم. اصل ولایت فقیه در اسلام، تعارف نیست و یک اصل بنیادی نظام اسلامی است».۱

 گفتار مجری

 جبهه سیاسی و مبارزه با رژیم۱

شهید مظلوم بهشتی، شیوه ای را در مبارزه با رژیم برگزیده بود که جز تعدادی از انقلابیان سرشناس ایرانی، کسی مانند وی عمل نکرده است. او از پیشوایان راستین اسلام و امامان معصوم علیهم السلام، این درس را آموخته بود. شیوه سیاسی وی، نوعی شیوه مکتبی و هدف دار بود. وی در نوشته ها و گفتارهایش، با پرخاشگری و تظاهر، به انقلابی بودن شهرت نیافت. وی معتقد بود یک مبارزه نتیجه بخش، باید از روی نقشه صحیح و با تمهید مقدمات و با تشکیلات منسجم همراه باشد. او در فکر پایه ریزی بنیادهای اصیلی برای انقلاب بود تا اسلامیت انقلاب حفظ شود. شهید بهشتی، مرد حقی بود که از مولایش علی علیه السلام، اخلاص عمل آموخت و به راه امامان برحق گام برداشت. آیا می توان نقش سازندگی وی را در انقلاب، از راه بیان و قلم و سازمان دهی و ایدئولوژی سازی، دست کم گرفت؟

۱٫ او به تنهایی یک امت بود، مقدمه، ص ۸٫

 مقاومت اسطوره ای دکتر بهشتی۱

شهید مظلوم، دکتر بهشتی، بسیار خون سرد و بردبار بود، از تهمت ها باکی نداشت و با همان روش حکیمانه خود، مردانه ایستادگی کرد. وی رنج می برد از رفتار کسانی که او را می شناختند و سال ها همکار و هم نشین او بودند، ولی به ناحق، حقش را نادیده می گرفتند و تلاش او را در سازندگی نسل جدید اسلامی و شناخت اسلام راستین هدر می دادند. او از این رفتارها شکایت و گله می کرد و خوب می دانست که از کجا سرچشمه می گیرد. او رژیم شاه و صهیونیسم بین المللی را دشمنان قسم خورده تجدید تفکر اسلامی و محرک اصلی آن اعمال ناروا می دانست که با این طرز تفکر جدید اسلامی و حامیان و ناشران آن به مبارزه برمی خاستند.

۱٫ همان، ص ۹٫

 ایجاد رابطه و وساطت میان امام و گروه های مبارز۱

رابطه و سابقه شهید بهشتی با امام و اعتماد کامل امام به این یار حقیقی، او را در سال های مبارزه، به یکی از یاران نزدیک و طرف مشورت امام و رازداران انقلاب تبدیل کرده بود و شهید بهشتی نقش خود را از این رهگذر به خوبی ایفا می کرد. او یکی از بهترین رابط های امام و قشرهای مبارز؛ اعم از روحانی و روشن فکر بود و خط مشی امام را برای گروه ها و گرایش ها روشن می کرد و افکار و پیام های گروه ها را به عرض امام می رساند.

۱٫ همان، ص ۱۰٫

 چاره اندیشی در پیشبرد انقلاب۱

آیت الله بهشتی را باید از چاره اندیشان انقلاب و حلال مشکلات روزمره دانست؛ مشکلاتی که با توطئه عمال رژیم و اعوان و انصارش یا با خامی و ندانم کاری و تضاد آراء و عقاید خود انقلابیان، سنگ راه انقلاب بودند. وی مردی بسیار تیزهوش، کاردان و مدبر بود، در کارهای انقلابی مانند اعتصاب ها، راه پیمایی ها، نوشتن اعلامیه ها، جبهه گیری ها و برخوردها، صاحب نظر و قطب ارشاد و مرجع رجوع و تصمیم گیرنده بود. آنچه شاید در شیوه فعالیت های سیاسی آیت الله بهشتی به آن توجه نشده باشد، آن است که وی در کارهای حساس، همواره از دوستان نزدیک و باوفای خویش کمک می گرفت و کارها را به نام و با حضور آنان اجرا می کرد و خود به طور مستقیم و غیر علنی بر آن نظارت داشت.

۱٫ همان، ص ۱۱٫

 سخن بزرگان

 امام خمینی رحمه الله

«دشمنان، با شهید بهشتی که مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود، دشمنی سرسخت داشتند».۱

«آقای بهشتی رحمه الله که یک نفر آدمی بود مجاهد برای اسلام، به درد می خورد، فعال بود، دانشمند بود، مدیر بود و دیدید که در صحنه کشور چه فضاحت ها درآوردند، مردم را منحرف کردند، مردم یک وقتی بیدار شدند که بهشتی ای در کار نبود».۲

«اشخاصی بودند که آن قدری که من از آنها می شناسم، از ابرار بودند؛ از اشخاص متعهد بوده اند که در رأس آنها مرحوم بهشتی است».۳

«مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان بر من معلوم بود».۴

«من او را یک فرد متعهد، مجتهد، متدین، علاقمند به ملت و علاقمند به اسلام و به درد بخور برای جامعه خودمان می دانستم».۵

۱٫ همان، ص ۱۲۸٫

۲٫ غلامعلی رجایی، سیره شهید دکتر بهشتی، ص ۵۸۲٫

۳٫ او به تنهایی یک امت بود، ص ۱۱۳٫

۴٫ همان، ص ۱۰۹٫

۵٫ کیهان، ۶/۴/۶۸، ش ۱۳۶۴۵٫

 متن ادبی

 دریای درد

مهیا زاهدین لباف

آن روز، هفتم تیر بود؛ اشک ها عنان از چشم گرفته بودند، در کف هیچ کس صبری نمانده بود، کسی را یارای تسلی بخشیدن نبود، بهشتی و یارانش به سمت آسمان پر گشوده و به ملکوت پیوسته بودند.

فریادهای درد، فضا را آکنده بود. آن روز طوفان دل انسان های دردمند، دریای عشق را مواج تر می کرد. بهشتی و یارانش، چونان پرنده های سبک بال پر کشیدند، از سیل عشاق گذر کردند و به منزلگاه ابدی رسیدند.

 ماه اشک

تیر، ماه اشک و زخم است؛ اشکی که در سوگ هفتاد و دو تن از یاران امام خمینی رحمه الله، همواره بر گونه هایمان جاری است و زخمی که هرگز التیام پذیر نیست. تیر، ماه اندوه است؛ اندوه در فراق مرزبانان حماسه و ایثار، مردانی که ستایش عصرها و نسل ها را برانگیختند. در هفتم تیر سال ۱۳۶۰، ما زخم خوردیم و داغ دیدیم، فریاد زدیم و سرخ گریستیم و از آن روز، بر مدار اشک و آه چرخیدیم. در چنین روزی، دیوصفتان و دوزخی دلان بدکنش، بهشتی؛ آن مرد تنهای صحنه های آتش و خون را به خون غرقه کردند؛ مردی که سیره اش چون آبشاری پرشکوه و هیجان بخش، از لطافت های انسانی، سرشار و سرشتش به گلبرگ های رنگارنگ بخشش و گذشت، آراسته بود؛ مظلومی که اندیشه ژرف نگرش، به سان رودی پاک و زلال، از چشمه جوشان امامت لبریز بود. روحش شاد و فردوس برین جایگاهش!

 ابرهای غم بار

حدیث بهشتی، روایت عجین شدن با مظلومیت و غربت است. نگاه وی مهربان، قدم هایش استوار، قلبش به سان آینه، صاف و دستانش بهاری بود. بزرگی و اقتدار از ساده زیستی او افتخار می یافت و ناامیدی را در کوه وجودش توان رخنه نبود. سخنان آن سید بهشتی صورت و سالک فرشته سیرت، هنوز هم زیور دل ها و زنده کننده جان هاست. هنوز ابر رحمت اندیشه اش، تشنگان ولایت را سیراب می کند و نامش، درس آموز شکیب و شهامت است. هنوز از قدرت قنوت آن سرو راست قامت، تاریک اندیشان چون برگ بید به خود می لرزند. از تراوش دریای دلش، باغ آبی ایمان گل می داد و روزها همه آفتابی بود، ولی ناگاه هجوم ابرهای غم بار، شهر را در خود فرو برد و تهران، یک پارچه داغ و زخم شد.

 آن روز غم بار

هنوز آن روز غم بار را خوب به یاد داریم. هنوز آیینه های شکسته اشک ها، دل های زخم خورده غنچه ها، قیامت قامت های شکسته، چهره های گریان گل ها و جراحت عمیق ایمان را خوب به یاد داریم؛ هفتم تیر را؛ روزی که اشک ماتم، گونه های امام و امت را دربرگرفت. یاد تمامی شهدای هفتم تیر، گرامی باد!۱

 مقدمه ای که فرجامش انفجار بود

«ملتی که برای اقامه عدل اسلامی و اجرای احکام قرآن مجید و کوتاه کردن دست جنایت کاران ابرقدرت و زیستن با استقلال و آزادی قیام نموده است، خود را برای شهادت و شهید دادن آماده نموده است. ملت ما برای همه چیز ایستاده است».

و آن شب، بر عزیزان ما این گونه گذشت:

مثل همیشه شکوه، شادابی، وقار، اعتماد به نفس، امید و خستگی ناپذیری، چون نقش هایی تو در تو، اما نه در تزاحم با هم، که چون هارمونی های یک موسیقی موزون، همگی در سیمای ملکوتی دکتر نقش بسته بود. آن شب به شهادت همه، او سرحال تر از همیشه بود. در صحن حزب به نماز ایستاد و بچه ها پشت سرش تکبیر گفتند: «الله اکبر»، نماز مغرب و عشا و سرانجام سلام نماز و فریاد الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، خمینی رهبر، مرگ بر منافقین و صدام.

حرکت به سوی سالن اجتماعات حزب مقتل)، ولی خوش و بش کنان، و چرا نه این گونه؟! استکی اعلام می کند: بحث این دفعه تورم است، ولی عده ای خواسته اند راجع به انتخابات ریاست جمهوری که در پیش است، صحبت شود. رأی گیری و موافقت اکثریت.

دکتر بهشتی از جا برخاست، آرام آرام به سمت تریبون رفت و گفت: «ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران، برای ما مهره سازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند. [باید] تلاش کنیم کسانی که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمی گیرند، انتخاب شوند.» این آخرین کلمه ها و سخنان شهید بهشتی بود که از لبان حق گوی او تراوید و ناگهان، برقی جهید و نوری خیره کننده و صدایی مهیب و دیگر هیچ! و این ندای آسمانی «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا…»، به گوش دل رسید.۱

۱٫ او به تنهایی یک امت بود، صص ۷۱ و ۷۲٫

 با خاطرات

آقای بهشتی در غیاب من، هستند

پیش از تبعید حضرت امام، عده ای از نمایندگان هیئت های مؤتلفه مانند آقای عسکراولادی، شهید لاجوردی و شهید مهدی عراقی، خدمت امام رسیدند و از ایشان پرسیدند: تا وقتی خودتان تشریف دارید، در جریان رهبری نهضت مشکلی نیست، ولی اگر شما نباشید، چه باید کرد؟ امام فرمود: «در غیاب من آقای بهشتی و مطهری هستند و من به اینها اعتماد دارم».۱

۱٫ سیره شهید دکتر بهشتی، ص ۲۷۰٫

 آقای بهشتی مثل یک چراغ است

شهید بهشتی در جلسه ها اغلب، حرف آخر را می زد و همه نظر وی را می پذیرفتند. به گونه ای مطالب را جمع بندی می کرد که شهید مطهری به او آفرین می گفت. یک بار شنیدم آقای مطهری در مسجد قبا درباره آقای بهشتی گفت: «آقای بهشتی، مانند چراغی است که آمادگی این را دارد که فوری روشن شود و روشنایی بدهد».۱

۱٫ همان، ص ۲۹۴٫

 بهشتی، طرف دار روح الله خمینی است

بنا بر اسناد ساواک، بهانه ساواک برای گرفتن مسئولیت دبیرستان دین و دانش از آقای بهشتی، این بود که وی طرف دار روح الله خمینی است. بر همین اساس، آقای بهشتی را از قم به تهران تبعید کردند. حجت الاسلام مسیح مهاجری روایت می کند: «از خود آقای بهشتی شنیدم، از این مسئله به عنوان یک پیروزی یاد می کرد و می گفت: اینکه ساواک خودش رأساً برای این دبیرستان مدیر معین می کند، دلیل آن این است که اقدامات ما مؤثر و باعث وحشت ساواک شده است».۱

۱٫ همان، ص ۴۱۲٫

 گوشه ای ایستاد و جلو نیامد

شب اولی که امام از فرانسه به تهران آمدند، در مدرسه رفاه اقامت کردند. وقتی امام خواستند از پله های مدرسه بالا بروند، قدری روی پله ها نشستند و برخی علما و شخصیت ها و فعالان سیاسی که در کمیته استقبال تلاش هایی داشتند، خدمت ایشان رسیدند و مطالبی عرض کردند که گاه جنبه خودنمایی داشت. با این حال، شهید بهشتی که محور همه کارها و تلاش ها بود، مؤدبانه در گوشه ای ایستاد و جلو نیامد. این رفتارش نشان می داد چقدر برای امام احترام و حریمی خاص قائل است. آن شب از حالت ایستادن آقای بهشتی در حضور امام، می شد رابطه مرید و مراد را به خوبی دید و احساس کرد.۱

۱٫ همان، ص ۴۱۳، به نقل از: محمدکاظم نیک نام.

 اطاعت از امام در صدر برنامه ها

حجت الاسلام مسیح مهاجری نقل می کند: شهید بهشتی، ارادت خود به حضرت امام رحمه الله را در عمل نشان می داد. ایشان افزون بر همراهی با امام در سراسر نهضت اسلامی، قبل و بعد از پیروزی انقلاب، در سخت ترین شرایطی که بر ایشان گذشت، اطاعت از امام را در صدر برنامه ها قرار داد. در بحرانی که جبهه متحد گرایش به غرب؛ یعنی منافقین و لیبرال ها و بنی صدر، علیه نیروهای حزب اللهی به وجود آوردند، وقتی امام همه مسئولان را به سکوت امر کرد، شهید بهشتی در اوج مظلومیت، به این فرمان امام عمل کرد و هم خود سکوت کرد و هم دوستانش را به سکوت فرا خواند. پس از پایان کار شورای انقلاب و هم زمان با استقرار دولت جمهوری اسلامی، شهید بهشتی به شدت مایل بود مسئولیتی نپذیرد و به کارهای علمی و فرهنگی مشغول شود، ولی امام به ایشان ریاست دیوان عالی کشور را پیشنهاد کرد. آیت الله بهشتی در نهایت ادب و احترام، از امام خواست ایشان را از این مسئولیت معاف کند، ولی وقتی دریافت این خواسته امام است، تسلیم فرمان امام شد و پذیرفت.۱ راوی، حجت الاسلام مسیح مهاجری)

۱٫ همان، ص ۴۱۳٫

 چون امام فرموده اند، باید انجام شود

شهید بهشتی، در مقابل امام، خود را صاحب رأی نمی دانست و از روح اطاعت پذیری بالایی نسبت به ولایت برخوردار بود. اگر گاه در زمینه مطالبی که امام می فرمود، نظری داشت، آن را با امام در میان می گذاشت و استدلال های خود را مطرح می کرد، ولی سخن آخر و تصمیم نهایی را به ایشان واگذار می کرد. وقتی در شورای انقلاب بحث به جایی می رسید که باید نظر حضرت امام را جویا می شدند، ولی خدمت امام می رفت و استدلال هایش را با ایشان در میان می گذاشت، ولی در آخر آنچه را امام می فرمود، اجرا می کرد و می گفت: «وقتی امام این را فرمودند، باید انجام شود».۱

۱٫ همان، ص ۴۱۴٫

 به جای امام باید تیرها به من بخورد

آقای سید علی اکبر پرورش نقل می کند: یک بار آقای بهشتی می گفت: «بیشتر این فحش هایی که به من داده می شود، به خاطر حمایت من از امام است» و بعد به جریان کربلا اشاره کرد که در روز عاشورا، دو نفر از اصحاب وفادار امام حسین علیه السلام، جلوی ایشان ایستادند تا تیرهای دشمن به آن حضرت که در حال نماز بود، اصابت نکند و تیرها به بدن آنها بخورد. ایشان می گفت: «من وظیفه خود می دانم جلوی امام بایستم تا هرچه تیر هست، به سوی من بیاید تا مبادا یکی از آنها به امام اصابت کند».۱

۱٫ همان، ص ۴۱۵٫

 زیرنویس۱

خون بهشتی، پیکره انقلاب اسلامی را از زنگارهای به جا مانده از فرهنگ غربی ـ شرقی شست وشو داد.

خون بهشتی، یاران وفادار امام را از هاله ابهامی که بر اثر تبلیغات دشمنان اسلامی به وجود آمده بود، بیرون آورد.

خون شهید بهشتی، جریان های انحرافی را که می خواستند در انقلاب اسلامی نفوذ کنند، به مردم شناساند.

شهادت آیت الله بهشتی، داشتن تشکیلات اسلامی را که دشمنان اسلام با سرمایه گذاری های کلان کوشیدند، آن را ضد ارزش جلوه دهند، به عنوان ارزشی والا در ذهن مردم ما نهادینه کرد و سبب شد مردم، از ارزش هایی که می شناسند، بی پروا سخن بگویند.

شهادت آیت الله بهشتی، سبب شد دادگاه های انقلاب به کمک مردم، به ریشه کن ساختن ضد انقلاب مصمم شوند.

خون بهشتی، مردم را که دشمنان کوشیده بودند آنها را دلسرد و پراکنده کنند، منسجم تر کرد.

خون شهید بهشتی، مردم را با شور و شوق فراوان به پای صندوق های رأی برد تا با وجود تلاش های تبلیغاتی دشمنان اسلام، رئیس جمهور همدل و هم نوا با انقلاب اسلامی خود را با بیش از ۱۳ میلیون رأی برگزینند.

خون بهشتی، همان گونه که امام فرموده بود، «سیل خروشان خلق و امواج شکننده ملت را به راه انداخت» و به اسلام و انقلاب اسلامی نیرویی تازه بخشید.

شهادت آیت الله بهشتی، ملت ما را زنده کرد و این است معنای سخن امام که فرمود: «بهشتی، یک ملت بود».

۱٫ او به تنهایی یک امت بود، صص ۱۴۰ و ۱۴۱٫

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.